نگاهی به نمایش «ستارهشناس» به کارگردانی اصغر نوری
تنهایی انسان را ویران میکند
سید حسین رسولیاین روزها نمایش «ستارهشناس» به نویسندگی دیدیه ون کولارت و کارگردانی اصغر نوری و بازی احمد ساعتچیان، سهیلا صالحی، غزاله رشیدی در تئاترشهر (سالن سایه) روی صحنه است.
مضمون اصلی نمایش درباره تنهایی افسارگسیخته انسانها در عصر تولید مکانیکی و علم است بنابراین نویسنده رابطه دو زن و یک روانکاو را بررسی میکند. روانکاو به مثابه کارآگاه، نمادی از تفکر مدرن است و ما را فورا یاد زیگموند فروید میاندازد ولی نویسنده تلاش میکند آنچنان ساده و همهفم و بی شیله و پیله پیش برود که شاید به مذاق تماشاگران ایرانی خوش نیاید زیراکه اغلب نمایشهای ایرانی پر از پیچیدگیهای باسمهای هستند. «ستارهشناس» چهار پرسوناژ اصلی دارد که احمد ساعتچیان، سهیلا صالحی و غزاله رشیدی (که گویا به دلیل مشکلاتی یکی از بازیگران نوری به اجرا نرسیده است) آن را بازی میکنند.
تنهایی انسان را ویران میکند
سید حسین رسولیاین روزها نمایش «ستارهشناس» به نویسندگی دیدیه ون کولارت و کارگردانی اصغر نوری و بازی احمد ساعتچیان، سهیلا صالحی، غزاله رشیدی در تئاترشهر (سالن سایه) روی صحنه است.
مضمون اصلی نمایش درباره تنهایی افسارگسیخته انسانها در عصر تولید مکانیکی و علم است بنابراین نویسنده رابطه دو زن و یک روانکاو را بررسی میکند. روانکاو به مثابه کارآگاه، نمادی از تفکر مدرن است و ما را فورا یاد زیگموند فروید میاندازد ولی نویسنده تلاش میکند آنچنان ساده و همهفم و بی شیله و پیله پیش برود که شاید به مذاق تماشاگران ایرانی خوش نیاید زیراکه اغلب نمایشهای ایرانی پر از پیچیدگیهای باسمهای هستند. «ستارهشناس» چهار پرسوناژ اصلی دارد که احمد ساعتچیان، سهیلا صالحی و غزاله رشیدی (که گویا به دلیل مشکلاتی یکی از بازیگران نوری به اجرا نرسیده است) آن را بازی میکنند.
داستان نمایش هم در فضایی ساده و معمولی در یک مطلب روانکاوی آغاز میشود؛ در واقع، دو زن به مطب آمده اند تا توسط یک روانکاو تحت درمان روانکاوی قرار بگیرند ولی متوجه میشوند که به هر دوی آنها دقیقا در یک ساعت وقت مشاوره داده شده است و اصلا خبری هم از روانکاوی تخصصی نیست. آنان قرار است «خودروانکاوی» کنند و با یکدیگر حرف بزنند. این دو زن تنها درباره زندگیشان با هم صحبت میکنند و متوجه میشوند که یک مرد در زندگی هردوی آنان مشترک است و این بخش را دیگر نمیتوانم اشاره کنم چون داستان لو میرود. نکته جالب توجه، کارگردانی مینیمالیستی اصغر نوری است که فارغ از هر نوع ادا و اطوار اضافه، آن را پیش میبرد و بازی درخشان احمد ساعتچیان هم نمایش و مخاطب را تکان میدهد. او نقشی پیچیده دارد و دقیقا مانند یک «دونژوان مدرن» عمل میکند مانند همان دونژوانهای اسطورهای ولی تکلیفش در عصر مدرن با خودش آنچنان روشن نیست و گویی خود نیز تنهایی را میپسندد. زبان چرب و نگاه هرزه و اعتماد به نفس بالا، نشانههای یک دونژوان کارکشته است که ساعتچیان از پس بازنمایی آنها بر میآید. البته من نگاه رادیکالی به اجرا دارم و مدتی است که اعتقادم بر تولید متون ایرانی انضمامی و انعکاس زندگی انسان ایرانی است ولی اجرای نوری نه ادعای آنچنانی دارد و نه در دام فرمالیسم و شعارهای مانیفستگونه، گیر میکند و در کل، شب راحتی را با دیدن اجرا سپری کردم.
اما چند نقد به اجرا وارد است. فضای نمایش شاد و کمی معمایی است ولی نوری در نورپردازی به سوی نورهای اکسپرسیونیستی رفته است و سالن پر از سایه شده است که این امر در تضاد با متن نمایشی قرار میگیرد. طراحی صحنه با اینکه مینیمال است ولی چوبرختیهای اضافهای در آن دیده میشود که کارکردی ندارد و تنها یکی از چوبرختیها مورد استفاده بازیگران قرار میگیرد و ای کاش آنها حذف بشوند. نکته دیگر فضاسازی تابلوی آغازین نمایش است که در حقیقت دریچه ورود تماشاگر به نمایش هم هست ولی آنچنان گیرا و تاثیرگذار در نیامده است که این امر را باید به حساب زیست پر از مشغله بازیگر ایرانی در جامعهای پر از بحران بدانیم. نکته دیگر مسئله «امر سیاسی» است که در نمایش غایب است. بنا به دیدگاه والتر بنیامین، نیت و هدف فرهنگی اولیه هنر-برای مثال، در نقاشیهای دوران پارینهسنگی روی دیوارهای غار-جای خود را به نیت و هدفی سیاسی بخشیده است. حتی اگر به تئاترهای یونان هم نظری بیندازید چیزی جز سیاست در دلالتهای ضمنی متن نمیبینید ولی «ستارهشناس» از این امر خالی است که البته نقطه ضعف نیست.
نکته دیگر نشانهشناسی نام نمایش است. عنوان ستارهشناس من را یاد گالیله (پدر اخترشناسی) انداخت ولی کاراکتر روانکاو/دونژوان خود را به ستارهشناسی بخیه میزند که نمادی از زندگی پیشا مدرن است و حتی ما را یاد علایق خرافاتی برخی میاندازد. مانند تحلیل ماه تولد و طالع انسانها از روی صور فلکی. کارکرد ابهامآمیز این عنوان در اجرای نوری دیده نمیشود و این امر یکی از دلایل ریزش معنا در روابط فرهنگی بین متون نمایشی است. اجرا، در زمان و مکان اکنون رخ میدهد و مانند رویدادی یکتا است و نشانهها باید به سرعت قابل شناخت و تشخیص باشند. با تمام این احوال از دیدن اجرای «ستارهشناس» و بازی احمد ساعتچیان مسرور شدم و باید بگوییم تئاترشهر روزهای خوبی را سپری میکند و اجراهای با کیفیتی مانند «لانچر۵» و «فرشته تاریخ» هم در همین روزها در این مجموعه میزبان علاقهمندان بودند. در پایان باید به نوشتههای هاوزر اشاره کنم که اعتقاد داشت شیوه «منریسم» یا «شیوهگرایی» نوعی جدایی و اختلاف میان فرم و محتوا (بخوانید اختلاف میان اجرای ایرانی و متن غربی) را تشخیص میدهد که مشابه ازخودبیگانگی عامتر میان کارگران و تولیداتشان است. به نظر هاوزر، نقاشیهای شیوهگرایانه این منازعات را بیان میکنند. فردریک آنتال هم معتقد است که حامی مازاتچو، فلیچه برانکاچی، نقاشی مشهور «نقدینه خراج» را با انگیزههای سیاسی و اقتصادی سفارش داده است و تفسیر من هم این است که بسیاری از اجراهای ایرانی از این امر مستثنی نیستند ولی نمایشهایی مانند «ستارهشناس» محترم، مستقل، ساده و بیادعا در یک سالن دولتی عمل میکنند.
اما چند نقد به اجرا وارد است. فضای نمایش شاد و کمی معمایی است ولی نوری در نورپردازی به سوی نورهای اکسپرسیونیستی رفته است و سالن پر از سایه شده است که این امر در تضاد با متن نمایشی قرار میگیرد. طراحی صحنه با اینکه مینیمال است ولی چوبرختیهای اضافهای در آن دیده میشود که کارکردی ندارد و تنها یکی از چوبرختیها مورد استفاده بازیگران قرار میگیرد و ای کاش آنها حذف بشوند. نکته دیگر فضاسازی تابلوی آغازین نمایش است که در حقیقت دریچه ورود تماشاگر به نمایش هم هست ولی آنچنان گیرا و تاثیرگذار در نیامده است که این امر را باید به حساب زیست پر از مشغله بازیگر ایرانی در جامعهای پر از بحران بدانیم. نکته دیگر مسئله «امر سیاسی» است که در نمایش غایب است. بنا به دیدگاه والتر بنیامین، نیت و هدف فرهنگی اولیه هنر-برای مثال، در نقاشیهای دوران پارینهسنگی روی دیوارهای غار-جای خود را به نیت و هدفی سیاسی بخشیده است. حتی اگر به تئاترهای یونان هم نظری بیندازید چیزی جز سیاست در دلالتهای ضمنی متن نمیبینید ولی «ستارهشناس» از این امر خالی است که البته نقطه ضعف نیست.
نکته دیگر نشانهشناسی نام نمایش است. عنوان ستارهشناس من را یاد گالیله (پدر اخترشناسی) انداخت ولی کاراکتر روانکاو/دونژوان خود را به ستارهشناسی بخیه میزند که نمادی از زندگی پیشا مدرن است و حتی ما را یاد علایق خرافاتی برخی میاندازد. مانند تحلیل ماه تولد و طالع انسانها از روی صور فلکی. کارکرد ابهامآمیز این عنوان در اجرای نوری دیده نمیشود و این امر یکی از دلایل ریزش معنا در روابط فرهنگی بین متون نمایشی است. اجرا، در زمان و مکان اکنون رخ میدهد و مانند رویدادی یکتا است و نشانهها باید به سرعت قابل شناخت و تشخیص باشند. با تمام این احوال از دیدن اجرای «ستارهشناس» و بازی احمد ساعتچیان مسرور شدم و باید بگوییم تئاترشهر روزهای خوبی را سپری میکند و اجراهای با کیفیتی مانند «لانچر۵» و «فرشته تاریخ» هم در همین روزها در این مجموعه میزبان علاقهمندان بودند. در پایان باید به نوشتههای هاوزر اشاره کنم که اعتقاد داشت شیوه «منریسم» یا «شیوهگرایی» نوعی جدایی و اختلاف میان فرم و محتوا (بخوانید اختلاف میان اجرای ایرانی و متن غربی) را تشخیص میدهد که مشابه ازخودبیگانگی عامتر میان کارگران و تولیداتشان است. به نظر هاوزر، نقاشیهای شیوهگرایانه این منازعات را بیان میکنند. فردریک آنتال هم معتقد است که حامی مازاتچو، فلیچه برانکاچی، نقاشی مشهور «نقدینه خراج» را با انگیزههای سیاسی و اقتصادی سفارش داده است و تفسیر من هم این است که بسیاری از اجراهای ایرانی از این امر مستثنی نیستند ولی نمایشهایی مانند «ستارهشناس» محترم، مستقل، ساده و بیادعا در یک سالن دولتی عمل میکنند.
: دیدیه ون کولارت
: اصغر نوری
: احمد ساعتچیان، سهیلا صالحی، غزاله رشیدی
: سمانه افکاری
: موسسه فرهنگی هنری برگ
: سعید حسنلو
: سهیلا صالحی
: محمدرضا رحمتی
: حسین آگنج
: سید فرشاد هاشمی
: حامد تارخ
: احسان کار
: امیر قالیچی
: فهیمه نیک خواه، فرزانه شاکری
: نازیلا باباپور، اصغر نوری
دیدگاهتان را بنویسید